معنی کالبد مرده

حل جدول

کالبد مرده

جنازه ، نعش

تعبیر خواب

مرده

اگر بیند مرده جامه های نیک پوشیده بود، دلیل که با ایمان از دنیا رفته باشد. اگر مرده را با جامه های سفید بیند، دلیل که در آخرت حال او نیکو بود. اگر مرده را جامه های سیاه بیند به خلاف این است و جامه زرد و کبود، دلیل معصیت است. اگر مرده را جامه پوشانید، دلیل که اجلش نزدیک است.
اگر بیند کفن مرده ای معروف بکند، دلیل که در دنیا طریق آن مرده جوید، اگر عالم بوده باشد به علم. اگر مال دار به مال. اگر بیند خواست کفن مرده بکند و مرده را در گور زنده دید، دلیل که آن مرده دیندار است. اگر بیند مرده را کفن کرد، دلیل که از خویشان مرده یکی را کفن کند.
اگر دید مرده زنده شد. دلیل که حالش نیکو بود. خاصه مرده را گشاده روی بیند. اگر زنده را مرده یند به خلاف این است. اگر پدر مرده خود را با جامه های نیکو دید و خرم، دلیل که کارش ساخته و دولتش زیاد شود. اگر زن مرده خود را بیند، دلیل که درویش شود. اگر پسر مرده خود را دید، دلیل که از غم برهد. اگر زنی بیند پسر مرده او زنده شد، دلیل که غایبش از سفر بازآید. اگر دید مرده را زنده کرد، دلیل که زنده رامسلمان کند. - محمد بن سیرین

اگر بینداز درد پشت می نالید، دلیل که زنان بسیار کرده باشد و با پدر و خویشان بدی کرده باشد. اگر بیند با زنِ مرده مجامعت کرد، دلیل که از مال مرده چیزی به ویرسد. اگر دید مرده را به شهوت بوسه داد، دلیل که زن خواهد و به مرادها برسد. - جابر مغربی

مرده دوست و مهمان است و یدنش علتی برای ترس و وحشت در خواب نیست. اگر در خواب مرده ای را ببینید دوستی را ملاقات می کنید یا مهمانی برای شما می رسد. اگر مرده را در لباس خوب و چهره بشاش ببینید هم برای بیننده خواب خوب است و هم نشان آن است که روح مرده در آرامش به سر می برد. اگر مرده در لباس ژنده و پاره و چهره اش عبوس و گرفته باشد خواب ما می گوید غم و ناراحتی برایمان پیش خواهد آمد و گرفتار سختی و تنگی می شویم. اگر مرده در این حالت چیزی به شما بدهد خوب است ولی اگر چیزی از شما بگیرد و ببرد خوب نیست. اگر مرده شما را دعوت کند و شما همراه او بروید خوب نیست. وقتی که یک زنده را مرده ببینیم و آن زنده آشنا باشد نشان طول عمر و سلامت او است. اگر در خواب ببینید کسی که مرده آمد و کنار شما نشست خوب است ولی اگر مرده شما را دعوت کرد و نزد خود نشاند خوب نیست و اگر دست بر گردن شما افکند بدتر است. اگر کسی در خواب ببیند لباس خود را به مرده می دهد خوب نیست و نشان آن است که سلامتش به خطر می افتد و زیان می بینید و به آبرویش لطمه وارد می آید. اگر بر عکس ببینید از مرده لباس می گیرید خوب است چرا که حرمت و عزت و احترام و آبرو به دست می آورید. - منوچهر مطیعی تهرانی

اگر دید جامه خود به مرده داد، دلیل غم و اندوه است. اگر دید مدره ای قران به وی داد یا کتاب فقه، دلیل بر توفیق یافتن طاعت بود. اگر بیند مرده ای جامه می فروخت دلیل که از آن نوع جامه گران شود. اگر در خواب مرده را نالان دید، دلیل که آن مرده بدکردار بوده در دنیا. اگر دید مرده از درد سر می نالید، دلیل که در دنیا با مردم تکبر کرده باشد. اگر دید مرده از درد چشم می نالید، دلیل که غیبت مردم باشد. اگر دید از درد دندان می نالید، دلیل که فحش بسیار به مردم داده باشد اگر از پهلو می نالید، دلیل که با زنانِ بدکردار بوده باشد. اگر از درد شکم می نالید، دلیل که حرام خورده باشد.
اگر کسی مرده را دید و از او پرسید که تو مرده بود او گوید که من زنده ام، دلیل که احوال مرده در آن جهان مرده در آن نیکو بود و حق از وی خشنود بود. - محمد بن سیرین

اگر دید از پس مرده شد، اگر آن مرده مصلح بود، دلیل که راه او گزیند، اگر مفسد بود، دلیل که بیمار شود و شفا یابد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

اگر بیند مرده او را چیزی داد از متاع دنیا، منفعت بود از جائی که امید ندارد. اگر دید مرده چیزی خوردنی به وی داد، دلیل که روزی حلال یابد. - حضرت دانیال

دیدن کفن مرده درخواب بر سه وجه است.
اول: مال.
دوم: ظاهرشدن مشکل.
سوم: فساد دین. - امام جعفر صادق علیه السلام

دیدن صحبت با مردگان نیکو باشد
دیدن سلام کردن به مرده شادی بود
دیدن مرده در خواب از غم بیرون آید
دیدن مرده در کنار خود زیادتی عیش بود - یوسف نبی علیه السلام
دیدن افراد مرده در خواب تصویر رفتگانی است که می‌شناختید. اکثر رویاهایی که در آن‌ها مردگان ظاهر می‌شوند حاصل تلاش ما برای کنار آمدن با خاطرات، احساس گناه، خشم و سایر احساساتی است که در ارتباط با آن‌‌ها داشته‌ایم.
دیدن افراد فوت شده و مرده در خواب به گفته مطیعی تهرانی دلیلی بر ترس و وحشت نیست. اما دانستن اینکه این‌گونه‌ خواب‌ها بر چه اساسی دیده شده و تفاسیرشان چه خواهد بود می‌تواند فرد را از ترس و نگرانی که وجودش را فرا گرفته خلاص کند.
مرده در خواب بشارتی است برای دیدار با دوست یا مهمان. چهره و رخسار شاد شخص مرده هم برای شخص بیننده خواب خوب است و هم برای شخص متوفی که نشانه ای از در آرامش بودن روح مرده است.. وقتی که یک زنده را مرده ببینیم و آن زنده آشنا باشد نشان طول عمر و سلامت او است. اگر در خواب ببینید کسی که مرده آمد و کنار شما نشست خوب است ولی اگر مرده شما را دعوت کرد و نزد خود نشاند خوب نیست و اگر دست بر گردن شما افکند بدتر است.
سمبل مرده با مفهوم مرگ و نیستی و انهدام مرتبط است. ممکن است در رویا با انسان‌های مرده مواجه شویم یا گاهی احساس کنیم که خودمان در حال نزدیک شدن به مرگ هستیم. مردن در خواب می‌تواند به احساس فرد در زندگی بیداری، به خاطر تمام شدن دوره‌ای خاص از زندگی اشاره داشته باشد. اگر این سمبل برای شما به شکلی نگران کننده و اضطراب آور ظاهر شود، نشان دهنده‌ی این معناست که هم اکنون، آمادگی مواجهه با این تغییرات جدید را در خود مشاهده نمی‌کنید. شما در این زمان، در حال درک این موضوع هستید که زندگی قابل پیش بینی نیست، اما تمام شدن یک دوره، به معنای افول و نابودی زندگی نیست. زندگی همچنان در جریان است و شما صرفا در مسیر جدیدی قرار خواهید گرفت. رویا‌های شما از بین نخواهند رفت.
باید بدانید که انسان‌هایی که در رویا مشاهده می‌کنید، سمبل ابعاد مختلف شخصیت خوده شما هستند. اگر مرده‌ای که در رویا مشاهده می‌کنید برای شما ناشناس باشد، می‌تواند اشاره به بعدی از شخصیت و افکار شما داشته باشد که برای شما شناخته شده نیست یا تا به امروز به آن توجه خاصی نداشته اید. شما در حال کنار گذاشتن بخشی از افکار مبهم و بی پایه‌ی خود هستید که ممکن است تا به امروز توجیهی منطقی برای آن‌ها پیدا نکرده باشید.
برخی افکار که ممکن است در دوران کودکی و به شکل تقلیدی یا تحت تاثیر جمع، در شما شکل گرفته باشد. هم اکنون زمانی است که دیگر قادر به ادامه‌ی پذیرش این ایده‌ها و افکاری که با منطق شما شکل نگرفته اند را ندارید. اگر با دیدن مرده‌ی ناشناس، دچار اضطراب شوید، می‌تواند به نگرانی شما در زندگی بیداری اشاره داشته باشد. چون هم اکنون نوعی فقدان را در خود احساس می‌کنید. ممکن است این پرسش برای شما به وجود آمده باشد که با کنار گذاشتن این افکار، باید چه عادات یا افکاری را جایگزین کنید؟ از بین رفتن نظم سابق برای شما قابل قبول نیست یا در واقعیت، از پذیرش این موضوع که تا به امروز پیرو افکار غیر منطقی و بی پایه بوده اید، دچار نگرانی و تنش شده باشید و اساسا این حقیقت برای شما قابل قبول نباشد.
اما اگر مرده‌ای که در رویا مشاهده می‌کنید، فردی باشد که در واقعیت او را می‌شناسید، باید بدانید که انسان ها، به واسطه‌ی اخلاق و افکار خود، بر ما تاثیر عمیقی می‌گذارند. به شکلی که به مرور، تبدیل به بخشی از شخصیت ما می‌شوند. پس تفسیر این رویا به خوده شما مربوط می‌شود.
این رویا به شما می‌گوید که بعدی از شخصیت شما که می‌تواند مربوط به اعتقادات با بخشی از دیدگاه‌های شما درباره‌ی زندگی است، در حال فروپاشی و نابودی است. ممکن است این افکار، سابقا برای شما بسیار دوست داشتنی بوده باشند، و بسیار به آن‌ها تعلق خاطر و وابستگی داشته باشید، اما هم اکنون و به دلیل شرایط جدید، متوجه شده باشید که دیگر نمی‌توانید پذیرای آن افکار باشید.
آن افکار بخصوص در شما مرده اند و برای شما بی معنا شده اند. ممکن است در واقعیت، حاضر به پذیرش این حقیقت نباشید و قبول نکنید که کاملا متحول شده اید. این انکار، به شکل سمبل مرده در رویا ظاهر می‌شود. این رویا از شما می‌خواهد تا درباره‌ی تغییرات روانی به وجود آمده از خودتان سوال کرده و با حقیقت رو به رو شوید و به دنبال پیدا کردن افکار تعدیل شده و مناسب برای جایگزین کردن باشید.
دیدن مرده در لباس نامناسب و کهنه هشداری از رسیدن غم و ناراحتی برای بیننده خواب است. تعبیرگران امروزی دیدن مرده را بیانگر از دست دادن فرصت و یا به اصطلاح فرصت سوزی می‌دانند. زندگی در نقطه مقابل مرگ و نماد وجود داشتن فرصت است.
تونی کریسپ نویسنده کتاب فرهنگ تفسیر رویا در رابطه با دیدن مرده در خواب می‌گوید:
رویای مردمان مرده منظور تصویر رفتگانی است که شما ایشان را می‌شناختید. اکثر رویاهایی که در آن‌ها مردگان ظاهر می‌شوند حاصل تلاش ما برای کنار آمدن با خاطرات، احساس گناه، خشم و سایر احساساتی است که در ارتباط با آن‌‌ها داشته‌ایم. یا احساسمان درباره خود مرگ. وقتی شخصی که به ما نزدیک است می‌میرد، به دورانی قدم می‌گذاریم که رابطه ما با او تغییر می‌کند و از موجودی حاضر در عالم ماده به موجودی زنده در خاطرات و زندگی درونی ما تبدیل می‌شود.
همسر مرده: بسیاری از رویاهای مردگان از سوی زنانی گزارش شده اند که شوهران را از دست داده اند. داشتن رویاهای آزاردهنده از دست دادن توانایی دیدن رویای همسر متوفی تا مدتی و یا دیدن رویایی با مضمون تصویر او در دوردست ها نزدیک نمی شود که تا مدتی پس از مرگ همسر طبیعی است. پس از پذیرفتن مرگ، مواجه شدن با حس فقدان، عزاداری و خشم، و ادامه دادن به زندگی و عشق به عزیزان، مضمون این رویاها به تدریج شادمان تر می شوند و تاثیرات منفی آنها بر طرف می شود.
شخص مرده یا جنازه:
معمولا به بخشی از زندگی شما اشاره می کند که “مرده” است. این تصویر می تواند به پدیده عمومی مرگ احساسات اشاره کند که شامل چیزهایی از قبیل درماندگی در ایجاد ارتباط عاطفی و از دست رفتن احساس شما در مورد شخصی است. افسردگی و غمی که پس از تغییرات عظیم در زندگی، از قبیل از دست دادن همسر، فرزند، یا کار، به وجود می اید. احساس اینکه زندگی شما به طور کلی نه انگیزه ای دارد و نه ثمره ای.
مثلا وقتی که احساس می کنید در رابطه زناشویی یا موقعیت خاصی از زندگی به جایی نمی رسید، خشم سرکوب شده ای که ابراز وجود مثبت شخص را نیز “می کشد”، تصویر مرده در رویا می تواند احساساتی را که برشمرده ایم به هم پیوند بزند، همان گونه که سمبل ها بیانگر عرضه وسیعی از معانی هستند. شاید این هم شخص مرده بخشی از وجود شما باشد که می خواهید از خود جدایش کنید و پشت سر رهایش کنید تا بمیرد.
کارل گوستاو یونگ دیدن شخص مرده در رویا را اینگونه تحلیل می‌نماید:
دیدن یا حرف زدن با مرده در خواب، اخطاری به شماست که تحت تاثیر افراد منفی هستید و با یک جمع نا مناسب رفت و آمد می کنید. این خواب ممکن است راهی برای شما باشد که احساساتتان را با کسانی که مرده اند، مطرح کنید و حستان را بیان کنید و خودتان را خالی کنید. تعبیر دیگر این است که این رویا سمبلی از از دست دادن مادی است.
اگر شما خواب یک نفر را ببینید که مدت ها قبل مرده است بیانگر این است که موقعیت یا رابطه فعلی تان در زندگی، مشابه ویژگی فردی است که فوت شده است. رویا ممکن است نشانگر این باشد که چگونه نیاز دارید به این موقعیت یا رابطه پایان دهید و آن را تمام کنید.
اگر شما خواب کسی را ببینید که اخیرا مرده است، پس به این معنی است که مرگشان هنوز در ذهنتان زنده است و مرگ آنها را باور نکرده اید. شما هنوز تلاش می کنید تا مرگ او را باور کنید. اگر شخص فوت شده تلاش می کند تا شما را همراه خودش به جایی ببرد، پس بیانگر این است که شما تلاش می کنید مرگش را بفهمید. شما نمی خواهید تنها باشید.
تعبیر خواب مردن نزدیکان و فامیل
کارل گوستاو یونگ می‌گوید:
دیدن و صحبت کردن با پدر و مادر فوت شده تان در خواب بیانگر ترس شما از دست دادن آنهاست یا راهی است که شما برگزیدید تا با این فقدان کنار آیید. شما از خواب به عنوان شانس آخری استفاده می کنید تا برای آخرین بار با آنها خداحافظی کنید.
دیدن برادر یا خواهر مرده تان، خویشاوند یا دوست مرده تان که درخواب شما زنده هستند بیانگر این است که شما دلتنگ آنها هستید و تلاش می کنید که خاطرات گذشته تان را که با آنها داشته اید بازیابی کنید. شما در تلاشید تا با سرعت زندگی روزمره بیداری تان کنار آیید، همراه شوید، خوابتان تنها راه شما برای کنار امدن با از دست دادن یک عزیز است.
خواب دیدن بچه مرده تان، راهی برای شماست که بچه ی خود را از طریق خوابتان، زنده نگه دارید. برای یک مادر یا پدر، از دست دادن بچه، سخت است. این رویا دیده می شود چون که هنوز شما نمی توانید قبول کنید یا درک کنید که چگونه و چرا بچه تان انقدر زود از دستتان رفت.
ابراهیم کرمانی می‌گوید: اگر در خواب ببینی فرزندت مرده است، تعبیرش این است که ثروتمند می‌شوی،
بعضی از تعبیرگران نیز گفته‌اند: از شر دشمن ایمن خواهی شد.
جابر مغربی می‌گوید: اگر ببینی فرزند خودت را کشته‌ای، روزی حلال به دست می‌آوری.
ابراهیم کرمانی می‌گوید: اگر ببینی پدر و مادر تو مرده‌اند کار تو بهتر می‌شود.
تعبیر خواب صحبت کردن مرده
ابن سیرین می‌گوید: اگر در خواب ببینی مرده‌ها به تو بشارت می‌دهند و سخنان خوشایند می‌گویند، تعبیرش این است که خداوند از تو راضی می‌باشد، ‌‌‌‌‌ ولی اگر حرف‌های ناخوشایند می‌گویند تعبیرش برعکس حالت قبلی است
‌‌‌‌‌ (و به طور کلی اگر کسی خواست بداند که خداوند چقدر از او راضی است، باید ببیند وضعیت او پیش مرده‌ها چگونه است و با او چگونه برخوردی دارند)
تعبیر خواب چیزی از مرده گرفتن و چیزی به مرده دادن
مطیعی تهرانی می‌گوید:
اگر کسی در خواب ببیند لباس خود را به مرده می‌دهد خوب نیست و نشان آن است که سلامتش به خطر می‌افتد و زیان می‌بینید و به آبرویش لطمه وارد می‌آید. اگر بر عکس ببینید از مرده لباس می‌گیرید خوب است چرا که حرمت و عزت و احترام و آبرو به دست می‌آورید.
تعبیر خواب نالیدن مرده از درد
ابن سیرین می‌گوید:
اگر کسی که مرده است را در خواب خودت ببینی که ناله و زاری می‌کند آن مرده در زمان حیاتش در دنیا بدکردار بوده است.
بطوری که اگر ببینی از سردرد ناله می‌کند، آن مرده در زمان حیاتش در دنیا با مردم به تکبر رفتار می‌کرده است.
یا اگر از درد دندان ناله می‌کند در زمان حیاتش فحش و ناسزای فراوانی به دیگران گفته است.
یا اگر از درد شکم ناله می‌کند، آن مرده در دنیا مال حرام مصرف کرده است.
جابر مغربی می‌گوید: اگر از درد پشت ناله می‌کند آن مرده در دنیا خیلی زنا می‌کرده و به پدر و بستگانش بدی می‌نموده.
تعبیر خواب زدن مرده
اسماعیل بن اشعث می‌گوید:
اگر ببینی مرده، تو را می‌زند از مسافرت سود و منفعت بدست می‌آوری و یا چیزی را که از دست داده‌ای دوباره به دست می‌آوری.
اگر مرده‌ای را در خواب خودت ببینی که او را می‌زنی و او هم از کتک خوردن راضی است در آن دنیا به سعادت رسیده است.
اگر ببینی خودت مرده‌ای و تو را می‌زنند در دین و ایمان قوت خواهی داشت.
بعضی از تعبیرگران گفته‌اند: بدهی تو پرداخت می‌شود.
تعبیر خواب مرده و لباس
ابن سیرین می‌گوید:
اگر کسی که از دنیا رفته است را در خواب ببینی لباس‌های خوب پوشیده است باایمان از دنیا رفته است.
اگر کسی که از دنیا رفته است را در خواب ببینی لباس‌های سفید پوشیده است آخرتش خوب و نیک است، ‌‌‌‌‌ ولی اگر لباس‌های سیاه پوشیده است آخرت بدی دارد، ‌‌‌‌‌ یا چنانچه لباس‌های زرد و کبود پوشیده است در زمان حیاتش گناهکار بوده است.
اگر در خواب ببینی بر تن مرده‌ای لباس پوشانده‌ای، تعبیرش این است که به زودی از دنیا می‌روی. اگر ببینی لباس خودت را به مرده داده‌ای دچار غم و اندوه می‌شوی.
اگر ببینی مرده‌ای لباس می‌فروشد آن نوع لباس گران می‌شود.
تعبیر خواب آمیزش با مرده
آمیزش مرد با زن مرده
ابن سیرین می‌گوید: اگر در خواب ببینی با مرده زنی ازدواج کرده‌ای و با او آمیزش نموده‌ای، تعبیرش این است که از املاک و دارائی‌های آن زن چیزی به دست می‌آوری
امام صادق (ع) می‌فرمایند:
اگر ببینی با زن مرده‌ای آمیزش نموده‌ای، تعبیرش این است که خواسته و حاجت تو برآورده می‌شود و سود و منفعت به دست می‌آوری، البته اگر آب منی از تو بیرون نیامده است، ولی اگر آب منی بیرون آمد تعبیرش بد می‌باشد.
اگر مادر یا خواهر تو از دنیا رفته و در خواب ببینی که با او آمیزش می‌کنی، یـعـنـی چیزی از اموال آن مرده به تو می‌رسد.
آمیزش زن با مرد مرده
ابن سیرین می‌گوید: اگر زنی در خواب ببیند مرده‌ای با او ازدواج کرده و در خانۀ زن با او آمیزش کرد اموال زن دچار کم و کاست و ضرر و زیان می‌شود یا اینکه حال و روزش دگرگون می‌شود.
تعبیر خواب زنده شدن مرده
ابراهیم کرمانی می‌گوید: اگر در خواب ببینی مردی و دوباره زنده شدی، تعبیرش فوق العاده خوب می‌باشد.
حضرت دانیال (ع) نیز می‌فرمایند: اگر در خواب ببینی مرده‌ای و زنده شدی، از گناه توبه می‌کنی و عمر طولانی خواهی داشت.

لغت نامه دهخدا

مرده

مرده. [م ُ دَ / دِ](ن مف) فوت کرده. درگذشته. متوفی. که جان از کالبدش بدر رفته است. هالک. وفات کرده. میت:
مرده نشودزنده زنده به ستودان شد
آئین جهان چونین تا گردون گردان شد.
رودکی.
وآن مردگان در آن چهار دیوار بماندند سالیان بسیار.(ترجمه ٔ طبری بلعمی). و ایشان [خرخیزیان] آتش را بزرگ دارند و مرده را بسوزانند.(حدود العالم). صقلابیان مرده را بسوزانند.(حدود العالم).
هر که را بخت یارمند بود
گو بشو مرده را ز گور انگیز.
خسروی.
بر آمد ز زابلستان رستخیز
زمین مرده را بانگ برزد که خیز.
فردوسی.
از آن کار پر درد شد گرگسار
کجا زنده شد مرده ٔ اسفندیار.
فردوسی(شاهنامه چ دبیرسیاقی، 15، 1806).
به کین جستن مرده ٔ ناپدید
سر زندگان چند خواهی برید.
فردوسی.
چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
آن را چه دلیل آری و این را چه جواب است.
منوچهری.
بود مرده هر کس که نادان بود
که بیدانشی مردن جان بود.
اسدی.
مرگ جهل است و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان.
ناصرخسرو.
نشنودی آن مثل که زند عامه
مرده به از بکام عدوزسته.
ناصرخسرو.
آب خدا آنکه مرده زنده بدو کرد
آن پسر بی پدر برادر شمعون.
ناصرخسرو.
عالم همه بهشت ز شادی و خرمی
من مانده همچو مرده تنها به گور تنگ.
عمعق.
ور نیاید برون تو مرده ش دان
در شکم یا که نیست خود بچه آن.
بهاءالدین ولد.
گر بدی کرد چون به نیکی خفت
از پس مرده بد نباید گفت.
نظامی.
مرده ٔ گور بود در نخجیر
مرده را کی بود ز گور گزیر.
نظامی.
ای خنک آن مرده کز خود رسته شد
در وجود زنده ای پیوسته شد.
مولوی.
وای آن زنده که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجست.
مولوی.
تمامش بکشتم به سنگ آن خبیث
که از مرده دیگر نیاید حدیث.
سعدی.
بالله ار خاک مرده باز کنند
نشناسی توانگر از درویش.
سعدی.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند.
سعدی.
زنده که از مرده فضول وی است
مرده به از وی به قبول وی است.
امیرخسرو.
زنده به مرده مشو ای ناتمام
زنده تو کن مرده خود را به نام.
امیرخسرو.
نتوان پس مرده رفت در گور.
امیرخسرو.
- امثال:
از پس مرده بد نباید گفت.
از مرده حدیث نیاید.
این مرده به این شیون نیرزد.
زنده بلا مرده بلا.
فیل مرده اش صد تومان زنده اش صد تومان.
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند.
سعدی.
مرده از جوع به که زنده به قرض.
مرده از بس که فزون است کفن نتوان کرد.
مرده از نیشتر کجا نالد. یا مرده از نیشتر مترسانش.
مرده است و گورستان.
مرده ٔ او بر زنده ٔ تو بار است یعنی در کمال به استطاعتی بر تو غالب است و تو باوجود استطاعت حریف او نمی توانی شد.(آنندراج).
مرده بهتر که زنده و مغبون.
مرده حلوا نمی خورد.
مرده را که به حال خود بگذاری کفن خود را خراب میکند.
مرده سخن نگوید.
مرده شوی را با بهشت و جهنم کار نیست.
مرده ٔ مرا هیچ کس چون من نگرید.
مرده هر چند عزیز است نگه نتوان داشت.
نبّاش از مرده نترسد.
|| خاموش. منطفی. افسرده. خامد:
و آن قطره ٔ باران زبر لاله ٔ احمر
همچون شرر مرده فراز علم نار.
منوچهری.
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا.
حافظ.
|| آنچه از حیوان که خود بمیرد نه آنکه آن رابکشند.(یادداشت مرحوم دهخدا): چهارپایان کشته و مرده شکاریها بدان موضع ایشان فرستد.(حدود العالم). || بایر. موات. زمین بایر. خاک مرده. خاکی که در آن کشت و زرع نشود و متروک و لم یزرع مانده باشد:
در آنگه سمرقند کرده نبود
زمینش بجز خاک مرده نبود.
اسدی.
این مشکبوی و سرخ گل زنده
زان زشت خاک مرده ٔ مدفون است.
ناصرخسرو.
|| آب دیده و فاسد شده. از حیز انتفاع افتاده. بی خاصیت و تباه گشته.
- گچ مرده، گچی که آب بر آن ریخته شده یا در معرض باران و رطوبت بوده است و دیگر بی خاصیت است و به کاری نیاید.
|| فاسدشده. تباه گشته: گوشت مرده، گوشتی که در اطراف زخم فاسد شده و سلول زنده ای در آن نیست: و ریش ها را از گوشت مرده پاک کند.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی) خرق... محلل است و لطیف کننده است و جلد قوی کند و گوشت مرده بخورد.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || جنازه.(منتهی الارب). جسد بی جان: گهی بنالد بر مرده ٔ کسان او زار
به آوخ آوخ ودرد و دریغ و هایاهای.
سوزنی.
قرب صد هزار مرده کفار بر فضای آن مصاف بر زمین انداختند.(ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 394).
|| افسرده. از حرکت و هیجان افتاده. رجوع به دل مرده شود: ظاهر درویش جامه ژنده است و موی سترده و حقیقت آن دل زنده و نفس مرده.(گلستان).
- تب مرده، تب خفیف دایم.(یادداشت مرحوم دهخدا).
|| راکد. ساکن. بی حرکت، آب مرده، آب راکد و غیرجاری:
این آبهای مرده به دریا نمی رسد.
صائب.
- خون مرده، خونی که در اثر ضرب و زخمی زیر پوست گرد آید و به سیاهی گراید.(یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مردن شود.
|| روانگشته و فراموش شده:
داشتم صد آرزوی مرده بیش
از نگاهی جمله را جان در تن است.
مسیح کاشی(از آنندراج).
امید مرده زنده به دشنام می شود
آه از دعای من که به مرگ اثرنشست.
ظهوری(از آنندراج).
|| عاشق.(غیاث اللغات). مشتاق. بسیار آرزومند و مشتاق و منتظر. سخت عاشق. و دلبسته: مردگان معدلت به آب حیرت احسان و اکرام او زنده گشت.(سندبادنامه).
مرده ٔ گور بود در نخچیر
مرده را کی بود ز گور گزیر.
نظامی(هفت پیکر ص 68).
ما که نظر بر سخن افکنده ایم
مرده ٔ اوییم و بدو زنده ایم.
نظامی.
مرده ٔ مردار نه ای چون زغن
زاغ شو و پای به خون درمزن.
نظامی.
کدام روز شوی کشته ٔ نگار مسیح
بگوی راست که ما مرده ٔ همان روزیم.
مسیح کاشی(از آنندراج).
تو مرده ٔ کوثری و من زنده ٔ می
مشکل که به یک جو رود آب من تو.
یغما.
ز آن لب که مرده ٔ نفسش آب زندگیست
دشنام خشک هم به دعاگو نمی رسد.
سالک(آنندراج).

مرده. [م َ دَ / دِ](اِ) در تداول نوعی معرفه برای کلمه ٔ مرد، مرد معهود. ||(ص) شجاع. بهادر.(غیاث اللغات).

مرده. [م َ رَ دَ](ع ص، اِ) مرده. ج ِ مارد. متمردان و سرکشان: میان او و طواغیت آن ملاعین و مرده ٔ آن شیاطین کارزارهائی رفت که ذکر آن بر صفحات ایام تا قیامت باقی خواهد بود.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 16). رجوع به مارد شود. || فارسی زبانان گاهی این جمع را بر مرید بندند چون قصد طعنی کنند.(یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول مرده به معنی مریدان مستعمل است و آن را جمع مرید پنداشته اند.


کالبد

کالبد. [ب َ / ب ُ] (اِ) بمعنی کالب است که قالب هرچیز باشد. (برهان) (منتهی الارب) (از آنندراج). || قالب خشت زنان. (آنندراج). که در آن گل نهاده بمالند و هموار کنند خشت شدن را: پرویز را سرپوشیده بیرون بردند. اندرراه به دکان کفشگری رسیدند. آن دانست که او پرویز است و دشنام داد بر او و کالبدی بدو انداخت. بر سر اوآمد، و آن سرهنگ بازگشت و گفت ای کم از سگ تو که باشی که بر ملوک دست درازی کنی و کالبدی اندازی. شمشیرزد و سر کفشگر بدور انداخت. (ترجمه ٔ تاریخ طبری).
هر آنچ از گل آمد چو بشناختند
سبک خشت را کالبد ساختند.
فردوسی.
هر آن خشت کزکالبد شد بدر
بر آن کالبد باز ناید دگر.
اسدی.
از تن چو رود روان پاک من و تو
خشتی دو نهند بر مغاک من و تو
آنگاه برای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو.
خیام (از آنندراج).
زیرا که خط، کالبد معنی است. (کلیله و دمنه). || بمعنی تن و بدن آدمی و حیوانات دیگر نیز هست. (برهان). چون این تن خاکی برای روح حیوانی بمعنی قالب است، آن را نیز کالبد گفته اند. (از آنندراج).کالبد را تنها بر تن آدمی اطلاق نکنند، بر جماد و نبات نیز اطلاق نمایند و کالبد روینده بدن نباتی را گویند و کالبد کانی یعنی جمادی. (آنندراج):
اگر می نیستی یکسر همه دلها خرابستی
اگر در کالبد جان را بدیدستی شرابستی.
(منسوب به رودکی).
جان گرامی به پدر باز داد
کالبد تیره به مادر سپرد.
رودکی.
بتر دشمنی مرد را خوی بد
کز او جان برنج آید و کالبد.
ابوشکور بلخی.
چگونه سازم با او، چگونه حرب کنم
ضعیف کالبدم من، نه کوهم و نه گوم.
کسائی.
بترسم که از جنگ آن اژدها
روان یابد از کالبدتان رها.
فردوسی.
اگر کار بندید فرمان من
بماند بدین کالبد جان من.
فردوسی.
گر ایچ اندرین کالبد جان بدی
جز از دست و پا تنش لرزان بدی.
فردوسی.
از او کالبد راست سود و زیان
چو دانا بود زو نترسد روان.
فردوسی.
زنامست تا جاودان زنده مرد
که مرده شود کالبد زیر گرد.
فردوسی.
شکم گرسنه، کالبد برهنه
نه فرزند و خویش و نه بار و بنه.
فردوسی.
بدین مایه روز اندرین کالبد
بجز تخم نیکی نکاری سزد.
فردوسی.
گفتی چو یکی کالبد است او چو روانست
چاره نبودکالبدی را ز روانی.
فرخی.
کالبد مردان همه یکی است و کس بغلط نام نگیرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 483).
هرچه خورشید فروز آمد و بر دوست بتافت
بشدش کالبد از پرتو خورشید تباه.
منوچهری.
در همه کاری صبور وز همه عیبی نفور
کالبدتو ز نور کالبد ما ز دود.
منوچهری.
ساعتی با او ننشست و نیاسود و نخفت
نشدش کالبد از زاری وز فرقت زفت.
منوچهری.
سخن تا بی قلم بود چون جان بی کالبد بود و چون به قلم باز بسته شود، با کالبد گردد و همیشه بماند. (نوروزنامه). روایت کرده اند از عبداﷲبن عباس که ابلیس در کالبد آدم شد تا بناف رسید. (قصص الانبیاء ص 9).
بمردی منازید و بد مسپرید
بدین مرده و کالبد بنگرید.
اسدی.
تیزی شمشیر دارد و روش مار
کالبد عاشقان و گونه ٔ بیمار.
(از ترجمان البلاغه ٔ رادویانی).
هیچ نیندیش اگر ز کالبد تو
خاک به خاکی شود هوا به هوائی.
ناصرخسرو.
چون نیندیشم کز بهر چرا بسته است
اندرین کالبد ساخته یزدانم.
ناصرخسرو.
این کالبد جاهل خوشخوار تو گرگی است
وین جان خردمند یکی میش نزار است.
ناصرخسرو.
خاکست کالبد به چه آرائی
او را چرا که خوارش نگذاری.
ناصرخسرو.
جهان بحر ژرفست و آتش زمانه
ترا کالبد چون صدف، جانت گوهر.
ناصرخسرو.
و گر عیسی مریم باز دادی
به افسون بر به بیجان کالبد جان.
ناصرخسرو.
در پیش تو استاده در این جامه ٔ پشمین
این کالبد لاغر با گونه ٔ اصفر.
ناصرخسرو.
تن مردم مرکب است از دو چیز، یکی کالبد ودیگر نفس و این نفس را قوه و روح نیز گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
از کالبد تن استخوان ماندم
امید بدین تن از چسان بندم.
مسعودسعد.
دل به ز سینه باشد و جان به ز کالبد
سر به ز سینه باشد و جان به ز کالبد.
ادیب صابر.
تا شادمان شود ز تو مسعودسعد را
جان در جنان و کالبد اندر حصار نای.
سوزنی.
دشمنت را که جانش معدوم است
حال بد جز بکالبد مرساد.
خاقانی.
الوداع ای کعبه کاینک کالبد با حال بد
رفته از پیش تو وجان وقت هجران آمده.
خاقانی.
تا نفحات ربیع صور دمید از دهان
کالبد خاک را نزل رسید از روان.
خاقانی.
کالبد کیست که بیند حرم وصل ترا
کانکه جانست به درگاه تو هم محرم نیست.
خاقانی.
ره بجان رو که کالبد گند است
بار کم کن که بارگی تند است.
نظامی.
چو کار کالبد گیرد تباهی
نه درویشی بکار آید نه شاهی.
نظامی.
گر یکی پی غلط شدی ز صدش
او فتادی سرش ز کالبدش.
نظامی.
او چو جان است و جهان چون کالبد
کالبد از جان پذیرد نیک و بد.
مولوی.
کالبد نامه است اندر وی نگر
هست لایق شاه را آنگه ببر.
مولوی.
عشق ارزد صد چو خرقه کالبد
که حیاتی دارد و حس و خرد.
مولوی.
تخم روح هر کسی را از عالم غیب آوردند و در زمین کالبد نشاندند. (کتاب المعارف بهاءالدین).
آدمی را عقل باید در بدن
ور نه جان در کالبد دارد حمار.
سعدی.
کالبد از بهر سر خویش خواه
گنده بود کالبد بی کلاه.
امیرخسرو دهلوی.
علم کز اعمال نشانیش نیست
کالبدی دارد و جانیش نیست.
امیرخسرو دهلوی.
نسیم زلف تو چون بگذرد بتربت حافظ
ز خاک کالبدش صدهزار لاله برآید.
حافظ.
|| به کنایه، مشیمه و رحم. بطن. شکم. حکیم فردوسی آرد: در وقتی که بحکم افراسیاب چوب بر شکم فرنگیس مادر کیخسرو میزدند تا حملی که از سیاوش درشکم دارد ساقط کند پیران ویسه با افراسیاب گفت بگذار تا بزاید آنگه بچه ٔ او را می آورم بکش. (از آنندراج):
بمان تا جدا گردد از کالبد
به پیش تو آرم همی ساز بد.
فردوسی.
برادر ز یک کالبد بود و پشت
چنان پرخرد بی گنه را بکشت.
فردوسی.
|| هیکل. (از ناظم الاطباء). پیکر. شبح. شخص. (دهار):
ناگه آمد پدید شخصی چند
کالبدهای سهمناک و بلند.
نظامی.
|| دل. || سرمشق. || نمونه. || شکل. || صورت. || میوه ٔ خام و کال و نارسیده و ترش. || پیوند انگشت. (ناظم الاطباء) (اشتنگاس). || سواد. مثال. ظل: ظَلم.
کالبد تن، قد و قامت. قالب بدن. (ناظم الاطباء). شخص. (دهار).

گویش مازندرانی

مرده

مرده – بی جان – نوعی بازی که در مراسم عروسی انجام گیرددر...

فرهنگ عمید

مرده

[جمعِ مارِد] = مارِد
[جمعِ مرید] = مَرید

معادل ابجد

کالبد مرده

306

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری